شم اقتصادی

ذهن ما در مورد ثروت چگونه برنامه ریزی شده است؟

ذهن هر کدام از ما در دوران کودکی و نوجوانی برای کسب درآمد و میزان خاصی از ثروت برنامه ریزی شده است ،که آن را شم اقتصادی می نامیم.  در این تمرین می خواهیم برنامه قدیمی ذهن خود را شناسایی کنیم تا بتوانیم برنامه جدید برای کسب درآمد را جایگزین آن کنیم.

سئوال های زیر را از خود بپرسیم، به طور عمیق به این سئوال ها فکر کنیم و جواب های متعدد خود را بنویسیم. بیاد داشته باشیم برای تغییر هرفکری باید ابتدا ماهیت آن را بشناسیم و نسبت به آن آگاهی پیدا کنیم بعد آن را تغییر دهیم. شناخت وضعیت موجود، بررسی و تجزیه و تحلیل نیاز ها و تعیین آنچه که می خواهیم از مراحل برنامه ریزی، برای هر تغییر و اصلاحی است. یعنی باید هرآنچه راجع به پول، ثروت و ثروتمندان از هر کسی، هر چیزی که دیده یا شنیده یا تجربه کرده ایم را دقیق بنویسیم. پاسخ به سوال ها به ما نشان می دهد چرا ثروتمند هستیم و یا چرا ثروتمند نیستیم. پاسخی که به این سوال ها می دهیم چیزهای زیادی را در باره خودمان روشن می کند. پاسخ های مان باعث می شود که باورهای محدود کننده، تردیدها، ترس ها، بهانه های همیشگی، دلیل تراشی ها آشکار شود.

شم اقتصادی
شم اقتصادی

6 نکته مدیریت زمان برای مدیران

سوال های دسته اول: برنامه ریزی شفاهی (شنیده ها)

در دوران کودکی و نوجوانی، درباره پول، ثروت و ثروتمندان و نحوه کسب پول و ثروت چه چیزهایی شنیده ایم؟ به طور دقیق بیاد بیاوریم که از چه کسانی؟ در چه مکانی؟ و با چه حسی؟و … ، همه را با جزئیات بیان کنیم. به طور مثال وقتی پدرم با مادرم یا دوستان و فامیل حرف می زد،  جمله هایی شبیه جمله های زیر را بارها و بارها ازآن ها شنیده باشیم :

گروه اول: پول بد است.

     – از پول خوشم نمی یاد یا  من به پول علاقه ای ندارم.

     – این کار را به خاطر پول انجام نمی دهم.

     – آنچه مهم است پول نیست یا پول مسئله مهمی نیست.

     –  پول خوشبختی نمی آورد. آنقدر پول داشته باشم که محتاج دیگران نباشم.

     – اینکه فقط پول است، او که همه زندگی اش شده پول، فقط حرص می زنه

     – پول چرک کف دست است، پول بد است.

     – پول به چشم من پشیزی نمی ارزد.

     – عشق به پول ریشه همه شرارت هاست.

گروه دوم: آدم ثروتمند بد است

     – ثروتمند بودن به معنی گرفتار بودن است.

     – هر چه ثروت آدم بیشتر باشد، دل کندنش از دنیا سخت تر و ترسش از مرگ بیشتر

     –  ترجیح می دهم شاد باشم تا ثروتمند

     – برای ثروتمند شدن بایدکلاهبردار باشی

     – آنکه اندوخته شد سیم و زرش یا خودش دزد بود یا پدرش

     – من فقیرم اما پاک و درستکارم

     – من از پولدارها بیزارم ، حریص و طماع و بی دین اند و به هیچ کس رحم نمی کنند.

گروه سوم: پول درآوردن سخت است

     – آدم در صورتی پولدار می شود که تقلا بکند.

     – پول که توی خیابان نریخته است

     – پول آسان از دست می رود و سخت به دست می آید

     – درخت پول كه نكاشته ام، پول بدهد.

     – یک ریال یک ریال پول جمع می شود

     – قطره قطره جمع گردد، وانگهي دريا شود

     – پول و ثروت به راحتي كه جمع نمي شود بايد زحمت كشيد.

     – برای روز مبادا پولی کنار بگذار، هر لحظه ممکن است کسادی پیش آید

     – هر لحظه احتمال دارد بي پول شوم پس انعام يا بخششي نكنم

گروه چهارم: استحقاق پول درآوردن را ندارم

     – پدر و مادرم فقیر بودند و من هم فقیر خواهم ماند

     – ما که دستمان به پول نمی رسد

     – من هیچوقت پولدار نمی شوم

     – من همیشه در قرض و بدهی اسیرم

     – من شایسته پول در آوردن نیستم

     – هیچوقت نمی توانم آنقدر پول در بیاورم

آگاهی: طرز تفکر ما نسبت به پول، ثروتمندان و کسب درآمد ازکجا ناشی می شود؟ آیا به ما تحمیل شده یا خودمان انتخاب کرده ایم. آیا می خواهیم به همین طرز فکر ادامه دهیم یا می خواهیم آنها را تغییر دهیم؟

سئوال های دسته دوم: برنامه ریزی ازطریق الگوبرداری (دیده ها)

دردوران کودکی و نوجوانی والدین و اطرافیان ما چه طرز تفکری نسبت به پول و ثروت داشته اند؟ اصلا سرمایه گذاری می کردند؟ سرمایه گذاری درست یا نادرست انجام می دادند؟ همیشه پولدار بودند یا نه؟ پول را برای روز مبادا پس انداز می کردند یا سرمایه گذاری می کردند؟ آیا نگران پول و ثروت بودند؟ آیا پول را برای اثبات خود می خواستند؟ آیا پول بیشتر را برای غلبه برترس ها و یا ایجاد امنیت می خواستند؟ الگوی اقتصادی ما چه کس یا چه کسانی بوده اند؟ و چرا؟

آگاهی: شیوه اقتصادی والدین خود را در نظر بگیریم، در چه مواردی هم نظر و یا اختلاف نظرداشته ایم؟ بنویسیم این الگوبرداری چه تاثیری بر زندگی مالی ما داشته است؟ آیا شیوه ای که والدین ما داشته اند درست بوده است؟ آیا روش های دیگری برای تغییر نوع زندگی مالی ما در نظر داریم؟

سئوال های دسته سوم: برنامه ریزی از طریق وقایع خاص

از دوران کودکی تاکنون در مورد پول و افراد پولدار چه تجربه و خاطره هایی داشته ایم؟ مثلا قرار بود وقتی در امتحانات آخر سال قبول شدیم دوچرخه ای برای ما بخرند ولی نخریدند و ما خیلی ناراحت شدیم و احساس بدی داشتم و یا برعکس دردوران کودکی هدایای گران قیمتی دریافت می کردیم و احساس می کردیم دوست داشتنی هستیم و دردنیایی از خوبی ها زندگی می کنیم.

آگاهی: تمام رویدادهای عاطفی هیجانی را که در دوران کودکی راجب مسائل مالی داشته و تجربه کرده ایم را بررسی کرده و بنویسیم. تاثیری که این نوع وقایع بر زندگی مالی و اقتصادی ما داشته است را بنویسیم.

سئوال های دسته چهام : الگوی کلی شناخت وضعیت موجود شم اقتصادی ما

با توجه به پاسخ های قبلی، طرح کلی ذهن ما از پول و ثروت و موفقیت چیست؟ و اگر مطابق آن پیش برویم چه نتیجه ای عایدمان می شود؟ طرح ذهنی ما برای موفقیت، شکست یا اعتدال برنامه ریزی شده است؟ پول و ثروت را به آسانی یا به سختی به دست می آوریم؟ آیا زندگی ما طوری طراحی شده است که باید مدام پول خرج کنیم یاپس انداز کنیم؟ آیا اساس زندگی ما حداکثر استفاده ازپول است یا بیهوده هدر دادن آن؟ کارمند هستیم یا کارفرما؟ آیا فقط درآمد فعال داریم یا درآمد غیرفعال؟ آیا همیشه مشغول یک کسب و کار هستیم یا از این شاخه به آن شاخه پریده ایم؟ در مورد کسب پول، نگه داری و به جریان انداختن آن چه ترسهایی در ذهن مان وجود دارد؟ عمده باورهایمان در مورد پول و ثروت چیست؟ عمده باورهای افراد نزدیک ما درمورد پول و ثروت چیست؟

سئوال های دسته پنجم: هماهنگی و سازگاری اقتصادی در خانواده

همراه یک نفرکه ما را به خوبی می شناسد، پاسخ های مان را بررسی کنیم و نظر او را بپرسیم. با همسر خود در مورد پاسخ به این پرسش ها گفتگو کنیم. سپس متوجه خواهیم شد چرا در مورد پول و مسائل مالی با هم سازگاری داریم یا نداریم. به طور مثال به طور معمول زن ها دوست دارند پول را پس انداز کنند و مردها دوست دارند پول را ولخرجی یا سرمایه گذاری کنند. زن ولخرجی می کند چرا که در ضمیر ناخودآگاهش باوردارد که اگر مرد  ثروتش زیاد شود، شلوارش دو تا می شود.

ویژگی های ظاهر فروشنده حرفه ای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *